کد مطلب:129886 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:184

قاتل جایزه می خواهد
ابوالفرج اصفهانی می گوید: ابن زیاد خاندان حسین (ع) را به اسارت برد. در میان اسیران عمر، زید و حسن از فرزندان حسن بن علی بن ابی طالب (ع) به چشم می خوردند. حسن بن حسن بن علی (ع) را در حالی كه در میدان نبرد زخمی شده بود، علی بن الحسین (ع) - كه مادرش ام ولد بود - بانو زینب و ام كلثوم، دختران علی بن ابی طالب (ع) و سكینه دختر امام حسین (ع) از دیگر اسیران بودند. چون بر یزید ملعون وارد شدند، قاتل حسین بن علی (ع) پیش رفت و گفت:

شترم را از طلا یا نقره بار كن؛ كه من آقایی را كه از غایت شكوه در حجاب بود كشته ام.


من كسی را كشته ام كه پدر و مادرش پاكیزه ترین مردمانند و آن گاه كه نسب ها را باز گویند از همه بهترند. [1] .

در مقتل خوارزمی از قول زید بن علی بن الحسین (ع) از پدرش آمده است: سپس سر را درون كیسه ای گذاشت و بر یزید وارد شد. من نیز با آنها وارد شدم. یزید بر تخت نشسته بود و تاجی در و یاقوت نشان بر سر داشت؛ و بسیاری از بزرگان قریش در پیرامونش بودند. كسی كه سر را داشت وارد شد و به او نزدیك گردید و گفت:

شترم را از طلا یا نقره بار كن؛ كه من آقای محجوب را كشته ام.

كسی را كشتم كه پدر و مادرش پاكیزه ترین مردمانند و آن گاه كه نسب ها را باز گویند از همه بهترند.

یزید گفت: هرگاه دانستی كه او بهترین مردم است، پس چرا او را كشتی؟ گفت: به امید جایزه!

پس فرمان داد او را گردن زدند؛ و سرش را بریدند. [2] .


[1] مقاتل الطالبيين، ص 119.

[2] مقتل خوارزمي، ج 2، ص 61؛ تسلية المجالس، ج 2، ص 381؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 928؛ در ينابيع الموده (ج 3، ص 91) آمده است: يزيد به او گفت: اگر مي دانستي كه پدر و مادرش بهترين مردم هستند، پس چرا او را كشتي؟ از نزد من برو كه از جايزه خبري نيست. او نيز نوميد از جايزه و با زيانكاري در دنيا و آخرت راه فرار در پيش گرفت.